پایان یازده ماهگی قند عسلم .
قندعسل مامان و بابا سلام ؛ از این که مدت طولانی شده که به وبلاگت سر نزدم شرمنده ام ، دختر گلم خیلی بزرگ و شیرین شدی و الان که دار م این متن رو برات مینویسم یازده ماه از دفتر زندگیت ورق خورده و ما در کنار تو زندگی شادی رو داریم و از اینکه همه تو رو دوست دارند خدا رو شکر میکنیم. اگه یادت باشه قرار بود تو شهریور ماه عروسی راحیل رو جشن بگیریم ، راحیل جون عروس شد و سوگلی ما هم توی شب عروسیش کلی با بابایی شادی کردی و نقل مجلس شده بود . و اینکه قرار بود عمه مژگان به همراه صبا جون بیاد ایران و چند ماهی در کنار ما باشه ، عمه جون و صبا امدن و اونها هم عاشق تو شدن و خیلی دوستت دار...
نویسنده :
مامان هستی خانم
14:49